نقش و اهميت حكومت در جوامع گوناگون بر كسى پوشيده نيست. در جوامع جديد، حكومت در عرصه هاى گوناگون زندگى مردم وارد مى شود و نقش هاى متفاوتى بر عهده مى گيرد. با توجه به رابطه تنگاتنگى كه ميان حكومت و مردم به وجود آمده است، وجود اعتماد ميان اين دو بخش از جامعه، به ويژه اعتماد مردم به حكومت از امور بسيار مهمى است كه بايد مورد توجه قرار گيرد، به طورى كه بين ميزان اعتماد مردم و مسأله مقبوليت حكومت، بخصوص در جوامعى كه دموكراسى بر آن ها حاكم است، رابطه مستقيم و آشكارى وجود دارد. اگر مردم يك جامعه به مسؤولان خود اعتماد لازم نداشته باشند، اقبال لازم را نسبت به قوانين تصويبى و عمل كردهاى گوناگون مسؤولان از خود نشان نمى دهند و چون براى رفع نيازهاى خود به مسؤولان جامعه وابسته اند، سعى مى كنند راه هاى جديدى غير از طرق قانونى و مراجعه به مسؤولان براى تأمين نيازهاى خود بيابند و به تدريج، از حكومت فاصله بگيرند. در صورت تداوم بى اعتمادى، اين تفكر در جامعه پديد مى آيد كه اساساً مسؤولان حاكم و حتى اصل حكومت توانايى و شايستگى لازم را براى حكم رانى ندارد و اين امرى است كه هيچ حكومتى آن را خوشايند نمى داند. در جامعه پيش از انقلاب اسلامى، اساس حكومت بر اعتماد مردم و مسؤولان و روابط متقابل بين آن ها نبود و از جمله عوامل مهمى كه در پيروزى انقلاب اسلامى نقش داشت، اين بود كه مردم احساس كردند انقلابيان گروهى از نخبگان جامعه اند كه از درون خود آن ها برخاسته اند و سخن دل آنان را مى گويند. از اين رو، به آنان اعتماد كردند و به همراهى با آنان پرداختند و در مبارزه شركت جستند و زمينه پيروزى آن را فراهم كردند. پس از پيروزى نيز، به ويژه در دوران جنگ تحميلى، مردم اعتماد خود را به انحاى گوناگون به اثبات رساندند و خود را در خدمت اهداف انقلاب و در ركاب مسؤولان قرار دادند. اعتماد مردم نسبت به مسؤولان، سرمايه بزرگ انقلاب اسلامى است و اين امر ضرورت و اهميت تحقيق در اين زمينه را آشكار مى سازد. در تحقيقى كه پيش رو داريد، به همين موضوع پرداخته شده است تا با وضعيت امروز جامعه ما پس از ۲۳ سال، كه از پيروزى انقلاب اسلامى مى گذرد، آشنايى بيش ترى پيدا كنيم. البته، اين تحقيق در سطحى محدود صورت گرفته و در پى بررسى ميزان بى اعتمادى مردم به مسؤولان به عنوان يك آسيب اجتماعى است.