"هیوم در توجیه علیت،و به بیان فنیتر،در توجیه کلیت و ضرورت درمانده بود،و کانت مسئله را چنین پاسخ داد که کلیت،ضرورت و علیت را ما از تجربه نمیگیریم،بلکه ذهن ما آن را بر تجربه بار میکند:«همانطور که هیوم نیز ثابت کرده است،اگر خود را به آنچه از راه حس عاید میشود محدود سازیم هرگز چیزی دربارهء علیت بر ما معلوم نخواهد شد،و حالآنکه علیت به منزلهء یک مفهوم محض فاهمه ما را قادر میسازد تا اموری را که از طریق تجربهء حسی دریافت میکنیم،در ارتباط علی با یکدیگر ادراک کنیم. هیوم دو گونه انتقاد بر اصل علیت روا داشته بود:یکی،انتقاداتی به تکتک احکام علیای که ما صادر میکنیم،و دیگر،اعتراض بر خود اصل علیت و تلازم ضروری علت و معلول،تفکیک بین این دو ضرورت دارد و باید توجه کرد که آنچه مورد بحث کانت است،بحث دوم است نه بحث اول. گزارشی از خط سیر فکری کانت در نقد عقل محض چنانکه گفتیم کانت نقطهء عزیمت خود را از اعتراضات هیوم بر اصل علیت آغاز کرده و در واقع، فلسفهء وی کوششی است برای غلبه بر شکاکیت هیوم،هیوم معتقد بود وقتی چیزی را مشاهده میکنیم،این کار را با اندامهای حسی انجام میدهیم و هریک از این اندامها،هنگامی که تحت تأثیر عالم خارج قرار میگیرند،به ما انطباع حسی میدهند و تأکید میکرد که معرفت یعنی همین انطباعات حسی و تنها همین انطباعات حسیاند که معتبرند و بدینترتیب اصل علیت توجیهناپذیر میشود."
استاد گروه علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام مدیر گروه خانواده دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام