در این مقاله، بنیادهای معرفتی دو جریان روشن فکری دینی و روشن فکری حوزوی مورد بررسی قرار گرفته، تاثیر این بنیادهای معرفتی در نحوه نگرش آنان نسبت به حقوق زنان (حقوق خانوادگی، اجتماعی و سیاسی) تبیین شده است. مبانی فکری روشن فکری حوزوی در تقابل با مبانی فکری روشن فکری دینی است. به این ترتیب که در انسان شناسی، روشن فکران دینی، انسان را حق محور می دانند؛ در حالی که روشن فکر حوزوی انسان را تکلیف محور می داند. در مبانی دین شناسی، روشن فکران دینی بر نقش زمان و مکان در فهم دین، لزوم اجتهاد در مبانی و و عدم کفایت اجتهاد در فروع، تاکید بر تاثیر فرهنگ و شرایط زندگی بر زبان دین، تفکیک میان گوهر دین، شریعت و سیالیت حقوق و تغییرناپذیری احکام تاکید دارند و با این مبانی -در زمینه حقوق زنان - عدم تشابه حقوقی زن و مرد را نمی پذیرند و آن را حکمی مربوط به جامعه آن زمان می دانند. ولی روشن فکران حوزوی، به تاثیر زمان و مکان در تغییر موضوع معتقدند که این موضوعات مستحدثه نیازمند احکام خاص خودشان می باشند، ولی این تاثیرگذاری زمان و مکان منجر به عصری شدن زبان دین نمی شود بلکه به پویایی در فهم دین منجر می گردد. آنها به ثبات حقوق و احکام شریعت معتقدند و دین و شریعت را تفکیک نمی کنند. ازاین رو، از نگاه آنان تفاوت های موجود میان زن و مرد ناشی از تفاوت های آنها در نظام خلقت است. بنابراین، آنها به تساوی حقوق زن و مرد معتقدند، ولی این تساوی را به معنی تشابه نمی دانند.
رئیس اداره مطالعات سیاسی و بصیرتافزایی حوزههای علمیه خواهران کشور فارغ التحصیل دکتری علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم(ع)