کتــاب حاضــر کــه تحــت عنــوان درآمــدی بســیار مختصــر در اختیــار شــما قــرار می گیرد، و به کوتاه تــر از کتــاب دیگــرم از همیــن ســری تحــت عنــوان فکر کــردن و عنــوان بــرادر کوچک تــر آن خواهــد بــود. نــگارش کتــاب قبلــی ام تحــت عنــوان فکر کــردن از ایــن اعتقــاد ناشــی شــد کــه بســیاری از کتاب هــای معرفــی کننــدۀ فلســفه دارای ماهیتــی خشــک و بــی روح هســتند. و انگیــزۀ نوشــتن کتــاب حاضــر نیــز از اعتقــاد مشــابهی به وجــود آمــد؛ مبنــی بــر اینکــه بســیاری از کتاب هــای معرفــی کننــدۀ اخــلاق در مواجه کردن خواننــدگان بــا آنچــه واقعــا آنان را در رابطه با اخلاق آزار می دهــد و مســئلۀ اصلــی آنــان اســت، توفیقــی نداشــته اند. مــن معتقــدم آنچــه از اخــلاق، انســان ها را آزار می دهــد نمونه هــای متعــددی از ادعاهــای اخلاقــی اســت کــه بســیاری بــر ایــن گمان انــد کــه از حقیقــت بــه دور بــوده و صــرف ریــاکاری هســتند. ایــن گمان هــا در قالــب نظریه هایــی بــا نام هایــی چــون نســبی گرایی، شــک گرایی و پوچ گرایــی خــود را نشــان داده انــد.
استادیار گروه زبان انگلیسی دانشکده زبان های خارجی دانشگاه باقرالعلوم (ع)